ژنـــــــرال...
)) عـآشــقــ نبـــوב ے تــو مـنــ عــآشـقـــتــ بـــوבمــ ((

سایت های برتر ایرانی
سایت های برتر ایرانی

کدستان

امکانات جانبی
منوی اصلی

بــــــی تـــــــو مهتابــــــ شبــــــی بــــــاز از آن کوچــــــه گذشتمــ

همــــــه تــــــن چــــــشم شــــــدم خیــــــره بــــــه دنبــــــال تــــــو گشتمــ

شــــــوق دیــــــدار تــــــو لبــریــــــز شــــــد از جــــــام وجــــــودمـــ

شــــــدم آن عــــــاشق دیــــــوانه کــــــه بودمـــ

☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼

ژنــــــــرال...



بہ شبــــــ و شــعـــر ژنــــــــرال... خوش آمدید. امیدوارم از اشعار لذت کافی را ببرید پیشرفت من به نظرات ، انتقادات و پیشنهادات شماست لطفا مرا در هر چه بهتر شدن وبلاگ یاری دهید לּלּלּלּ با تشکر مدیر وبلاگــــــ . . . . .

دسته بندی
لینک دوستان

آرشیو مطالب
فروردين 1395 مرداد 1394 خرداد 1394 مرداد 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390
نویسندگان
لینک های روزانه
برچسب ها
دیگر موارد

این صفحه را به اشتراک بگذارید
سیستم افزایش آمار هوشمند تک باکس
فنجان قهوهـــ نیمهـــ لیمهـــ
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : یک شنبه 24 مرداد 1391 ز : 10:15 بعد از ظهر | +

فنجان قهوه ،نيمه ي ليمو ، گلي سپيد ‏
‏آمد زني و اين دو سه را روي ميز چيد‎‏
‏ بعدا در انتظار تو صد بار تا غروب‏
‏ پر زد کنار پنجره امّا تو را نديد‏
‏ شب از ميان خوشه ي انگورها گذشت‏
‏ قلبي براي حس غريبانه اي تپيد‏
‏ خورشيد از آشيانه ي خود سر کشيد و بعد‏
‏ همراه موج هاي رها قايقي رسيد‏
‏ مردي پياده شد که به دريا شبیه بود‏
‏ مردي که گنگ بود و کسي را نمي شنيد‏
‏ صبحي کنار ساحل دريا شروع شد‏
‏ صبحي به رنگِ آبي روشن پر از اميد‏
‏ زن روي ماسه هاي شني خواب رفت و مرد‏
‏ بر گيسوان روشن او دست مي کشيد‏
‏ او خواب روز فاجعه را ديد وناگهان‏
‏ مرغي ترانه خواند و زن از جاي خود پريد‏
‏ مرد عاشقانه رفت و بر روي ماسه ها‏
‏ طرحي مچاله از گل و پروانه را کشيد‏
‏ از روي ماسه ها گل و پروانه پر گرفت‏
‏ دريا که وحشيانه به دنبالشان دويد‏
‏ مرد از کنار زن شبهش رفته بود و باز‏
‏ از لابه لاي گريه ي زن باد مي وزيد‏
‏ او غمگنانه رفت و از او روي ميز ماند‏
‏ يک تکّه يادداشت و يک قفل بي کليد‏
‏ دريا شکاف خورد و جهان رفت زير آب‏
‏ فنجان قهوه نيمه ي ليمو گلي سپيد



:: موضوعات مرتبط: فنجان قهوهـــــ نیمهــــــ لیمو، ،
:: برچسب‌ها: فنجان, قهوه, نیمه, لیمو, گلی, سپید, عشق, شب, شعر, ژنـــــــــــرال, ,
.:: ::.

صفحه قبل 1 صفحه بعد


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به ژنـــــــرال... مي باشد.